باید امشب بروم...
باید امشب چمدانی را که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم!
و به سمتی بروم که درختان حماسی پیداست...
رو به آن وسعت بی واژه که مرا می خواند...
یک نفر باز صدا زد:...
کفشهایم کو!؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نظرات شما عزیزان:
غریب آشنا
ساعت13:00---1 اسفند 1390
هيچ رقيبى ندارم / جزآيينه / که هر روز تو را نگاه ميکند / او را هم شکست خواهم داد
ミ♥ミ دختـری در باد ミ♥ミ
ساعت19:28---30 بهمن 1390
چه زيبا
ミ♥ミ دختـری در باد ミ♥ミ
ساعت19:27---30 بهمن 1390
تنهایی،
شاخهی درختیست پشتِ پنجرهاَم
گاهی لباسِ برگ میپوشد
گاهی لباسِ برف
اما، همیشه هست
ناصر
ساعت17:48---30 بهمن 1390
زندگی ادامه داره
حتی وقتی ما نباشیم
اگه آشنا بمونیم
یا مث غریبه ها شیم
زندگی همینه جونم
گاهی همرنگ خزونه
با حقیقت جون می گیره
گاهی هم رنگین کمونه
گاهی هم مثل یه ماهی
توی یک تنگ طلایی
آره رسم دنیا اینه
چه بخواهی چه نخواهی
سراب
ساعت14:50---30 بهمن 1390
|